غریبه آشنا....
اگه اهل دلی بخون.....
شهید نظر میکند به وجه الله
دختر ملوسم زینب مهربونم
این تصویر داداش علی، دوست شهید من و بابایی است.دوست بی ریای غمها و شادیهای ماست . هر شب جمعه که توفیق خوندن دعای کمیل رو تو گلستان شهدای اصفهان داشتیم چند دقیقه ای هم با این (غریبه آشنا) همکلام میشدیم. خدا میدونه که تو این سالهابا دیدن داداش علی و همرزمای عزیزش آرامش پیدا میکنیم ... الان چند سالی هست که من وبابایی سال تحویل پیش داداش علی میریم ..اینکه این بزرگوار چه جوری وارد زندگی من و بابایی شد رو بزرگتر که شدی بهت میگیم انشالله.......
زینب خانم کوچولوی نازنینم
ازاونجایی که خیلی ها از داداش علی حاجت میگیرن هر وقت میرفتیم پیش داداش علی میدیدیم خیلی میان کنارش و فاتحه میخونن ازهرکدوم که میپرسیدیم از آشناهاتونه؟ فامیلید؟ میگفتن نه فقط دوستیم. این شده بود واسه ما یه معما!!!!!تا اینکه یه شب که من و بابایی پیش داداش علی بودیم یه زن وشوهر دیگه ای هم اونجا بودن که داشتن دعا میخوندن . من و بابایی هم داشتیم با گلاب اونجا رو معطر میکردیم. یه باره دیدم دختره اومد جلو تا چشمم بهش اوفتاد خشکم زد دیدم همکلاسیمه که همون روز باهاش کلاس داشتم قیافه ای بخودم گرفتم و گفتم تو اینجا چی کار میکنی؟بعد بهم گفت تو اینجا چی کار میکنی علی آقا دایی شوهرمه اومدیم فاتحه بخونیم.......وای خدا شکرت .....اون شب من و بابایی کلی متعجب بودیم و از این برخورد خیلی خوشحال شدیم و کلی ذوق زده .بعد بابایی از اونا قول گرفت که ما رو ببرن خونه شهید تا پدر مادر داداش علی رو ببینیم.کلی اطلاعات گرفتیم داداش علی وقتی میخواست بره پیش خدا فقط 21 سالش بود. تازه رخت دومادی پوشیده بود. ازشون فهمیدیم نامزدش بعد از این همه مدت تازه ازدواج کرده بود. آقا ناصر برادر بزرگتر داداش علی هم کنار ایشون آرمیدند. یه ساعت دیواری هم که عکس داداش علی و داداش ناصر هم وسطشه هدیه پدر مادر داداشی به ما بود که الان تو اتاق شما نصبه.چند هفته بعد پدر بزرگوارشون به رحمت خدا رفت وما توفیق دیدن این پدر بزرگوار را از دست دادیم. روحشون شاد
من و بابایی خیلی دلمون براشون تنگ شده. میخوام تو اولین فرصت شما رو ببرم پیش داداش علی تا شما رو از نزدیک ببینه..... ازش میخوام همونجوری که به من و بابایی نظر داره شما رو هم بپذیره تا از این به بعد 3 نفری بریم پیش ایشون.میدونم که از دیدن شما خیلی خوشحال میشه.....
خنده هاشان ساده بود ...
خدا توفیق ادامه راه این عزیزان را به همه ما بدهد.آمین یا رب العالمین